وَإِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

اولین مسافرت شمال

اولین مسافرت شمال

اول از همه باید بگم دندونای بالا یکیش در اومده بعد از اینکه از سفر اومدیم فهمیدم ،خدارو شکر بیقراری بدجوری واسه دندونات نداشتی

وای که چه خوش مسافرتی مامانی خیلی میترسیدم اذیت کنی ولی عالی بود و بهت خوش میگذشت . میدونی مامان جونی کلا از تنوع خوشت میاد و مسافرت ما هم پر از تنوع بود حتی دو شب پشت سر هم یه جا نبودیم ، هر جا میرفتیم کلی ذوق میکردی و بازی گوشی میکردی. دو شب اول تهران خونه دوست خاله مرضی بودیم همهعاشقت شده بودن بس که بانمک بازی درمیاری از خودت، شب سوم و چهارم همدان بودیم ،و تا پنج شنبه همه شمال بودیم وای که چقدر ماسه های دریا رو دوست داشتی ولی از دریا حسابی میترسیدی که  موفق نشدم ببرمت توی آب دیگه بی خیال دریا شدیم وقتی دیدم با ماسه ها بازی میکنی و دوسشون داری ساعتها  توی ساحل با خودت بازی میکردی و به کسی کاری نداشتی تمام صورتت پر از شن و ماسه بود ولی صدات در نمیومد معلوم بود که خوابت میاد و گرسنه ای بازم مقاومت میکردی و به باز ی ادامه میدادی . متاسفانه گوشیم نصفه مسافرت خراب شد و نتونستم عکس بگیرم عکسهای مسافرتت خیلی کم اند

 

این هم یه چند تا از عکسهای مسافرت

عکس حرم حضرت معصومه

 

 ینجا هم عباس آباد همدان بود وای که امونمو بریدی بس که اینطرف و اون طرف رفتی

 

 

این عکس رو هم یواشکی ازت گرفتم میدونی چرا : کفشاتو توی ماشین جا گذاشته بودم واسه نهار رفته بودیم پیش خاور خانم به خاله گفتم محمد علی رو روی زمین نذارید من که رفته بودم ترشی بخرم  پا لخت گذاشتنت روی زمین و عکس گرفتن

خیلی دوستت دارم نفس مامان

 

 

 

 

 

نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات