میدونی نفس مامان این مدتی که دیر به روز کردم واسه این بود که سفرهای خیلی اتفاقی واسمون پیش میومد و باید میرفتیم مشهد .
عمه مریم یه مسافر کوچولوتوی راه داره من و تو رفتیم که یه خورده پیشش باشیم و از همه مهم تر اینکه یه تنوعی واسمون باشه یه هفته اونجا موندیم و دوشب هم خونه عمه نجی بودیم بیشتر نمیشود اونجا باشیم چون که عمه باید صبح زود میرفت سرکار ولی عوضش عمه بعد سر کار میومد پیشت عزیزم. آقاجون هم دلش نمیومد که تنها خونه بمونه واسه همین از مشهد میرفت سرکار یه دو سه روزی هم پیشمون بود تا اینکه 4 شنبه شد و ما برگشتیم اینقد همه دلشون واست تنگ شده بود که پشت سر هم بهمون زنگ میزدن که بیاید دیگه. روز 4 شنبه خونه بودیم که 5 شنبه صبح خبر دادن که آقا جون احمد باید برن مشهد واسه پیوند کبد میدونی که آقا جون احمد هپاتیت c داشتن و همین کبدشونو آسیب زده بود باید پیوند کبد میزدن . خانمی که مرگ مغزی شده بودن و کبدشون به آقا جون میخورد کبدشونو اهدا کردن ، اینطور شد که آقا جون احمد و مامانی و آقاجون خودت رفتن مشهد و قرار این شده بود که پیوند روز بعدش انجام بشه از اونجاییکه همه نگران بودیم با آقا جوشکار دوباره رفتیم مشهد شکر خدا همه چی عالی پیشرفت و پیوند انجام شد ، یه چند روزی مشهد بودیم که دوباره اومدیم خونه ولی آقا جون دلش نمیومد خونه بمونه دو روز بعد دوباره رفتیم مشهد این دفعه شکر خدا آقا جان از بیمارستان مرخص شدن و حالشون خیلی خوب بود ولی من و تو نمیتونستیم اونجاباشیم آخه هم اینکه باید دوروبرشون خلوت میبود هم اینکه احساس میکردم که سرماخورده ایم واسه همین رفتیم خونه عمه مریم یه چندروزی رو اونجا موندیم تا اینکه دو روزه اومدیم خونه .
کلی چیزای جدید یاد گرفتی اول ازهمه اینکه سینه خیز رو خیلی قشنگ یاد گرفتی و دیگه یه جا آروم نداری. اینقد دوروبرت این مدت شلوغ بوده که دوس نداری تنها باشی خیلی کم میتونم به کارام برسم همش باید بغلم باشی بد عادت شدی خوشمله . یه شیرین کاری خوشمل هم یاد گرفتی که اگه یکی سرفه کنه توهم سریع سرفه میکنه که من بهت بگم الهی کور شم خدا مرگم بده و هی قربون صدقه ات برم و تو هم هی سرفه میکنی الهی من قربون دل نانازیت برم که اینقدر باصفایی. الان 8 ماه و 17 روزته دیشب وزنت کردم 12و نیم بودی.سر فرصت فیلم سینه خیز و سرفه ات رو میذارم . دوستت دارم خوشمله.
الان خوابی ماما اینم از عکست که همین الان گرفتم
راستی مامانی یه لنگ کفشت روکه خودم بافته بودم توی مشهد گمش کردم ولی یکی دیگه رو واسه یادگاری نگه میدارم ، کلاهت رو هم گم کردم خیلی حیف شد خیلی ....
نظرات شما عزیزان:
دست میزنی-سرسر میکنی-میرقصی-
اونقدر خوشمل اینکارا رو انجام میدی که باید یک لقمه چپت کنم. دیروز با هم تو حیاط کالسکه سواری کردیم.(البته کالسکت رو هم خراب کردیم.)