وَإِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

پسرم نماز خون شدی

پسرم نماز خون شدی

مامافدای  توبشه .اینقده مهربونی ماما همه دوستتدارن حتی غریبه ها میای منو میزنی بعدش ازت ناراحت میشم و تو سریع منو میبوسی که باهات آشتی کنم .از مسافرت که اومدیم ماه رمضون شروع شد 4 روز بیشتر روزه نگرفتم همش دورو برم میپلکیدی و شیر میخوردی آخه آقا جون هم شده بود شیفت ثابت و منو تو خونه تنها بودیم و تو خیلی از تنهایی بدت میاد و همش نق میزنی.

دیروز نماز میخوندم که اومدی مهرمو برداشتی و ادای منو در آوردی بهت میگفتم دوباره الله اکبر کن تو هم دوباره تکرر میکردی ببین چقد ناز نماز میخونی

هفته قبل بعد از اینکه ماه رمضون تموم شد با عمه رفتیم مشهد خیلی بهت خوش گذشت باهم رفتیم پارک و کلی ذوق میزدی و سوار تاب میشدی تازه شبشهم رفتیم سرزمین عجایب الماس شرق زیاد به درد سن تو نمیخورد ولی بازم چند تا از وسیله هاش مناسب سنت بود سوار اسب شدی اینقده نگران بودم که الانه میوفتی ولی چنان مث حرفه ایها سوار شدی و اسب رو تکون میدادی که خنده ام گرفته بود که اینقده کوچیک حسابت میکنم ماما تو بزرگ شدی خیلی بزرگ شدی هزار ماشاالله

اینم عکسهاش  ولی زود خسته میشی اینقده خسته بودی که سه تا از وسایل بازی رو انگاری الکی روشن کردیم و تو اصلا خوشت نیومد و پیاده شدی

دوست دارم فرشته کوچولوی ماما

نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات