وَإِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

ایستادن بدون کمک

ایستادن بدون کمک

یه چند روزی بود که وقتی حواست رو پرت میکردیم وامیستادی ولی همین که میفهمیدی نگرفتیمت سریع مینشستی، تا اینکه بالاخره دیروز صبح یادگرفتی که نترسی و خودت رو پات واستی.اینقده ذوق میکنی و شروع میکنی به دست زدن الهی دورت بگردم. امروز 10 ماه و 22 روزته و 14 کیلو هم وزنت میشه

تازه میتونی بگی جی جی آخ که چقد نازی

یه کار بدی هم که انجام میدی دیگه نمیذاری پوشکت رو عوض کنم کلی داد وبیدا میکنی و اعصاب مامان رو حسابی خورد کردی دیگه خیلی سخت پوشکت رو عوض میکنم

پوفیلا هم دوس داری یه چند تا میریزم توی بشقاب خودت خیلی خوشمل گوگوری برمیداری و بدون کمک میخوری.

بازم سرماخورده شدی ،خدا کنه زود سرما تموم شه که همه ویروسها بمیرن الهی که خسته شدیم دیگه ولاّ

یه هفته قبل خونه کک اومده بود ببین نامردا چیکارت کردن ، همین کک ها هم فهمیدن که چقد خوشمزه ای . کُشتَمش مامان



نظرات شما عزیزان:

عمه
ساعت8:37---22 ارديبهشت 1393
سلام نفس عمه.این پدرو مادر تو 5 برابر ما ترافیک اینترنت مصرف می کنند.ولی این وبلاگ تو هر صد روز یکبار بروز میشه .به نظرت چرا.
گفته باشم اینترنتتون رو شارژ میکنم به شرطی که تا ظهر وبلاگ جیگر طلا به روز بشه ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


عمه
ساعت10:35---20 ارديبهشت 1393
سلام عزیز عمه .این پدرو مادر چیرت که نمی رسن خبرای جدید رو بذارن.من برات می نویسم.
اگه ایستاده نگه داریمت و خیلی بهت اصرار کنیم یک دو سه قدمی راه میری.
آقاجون برات دوچرخه سبیل بابات می چرخه خریده ولی میگه خیلی دوسش نداری.
وقتی میای خونه آقاجونی من خیلی جنگولک بازی در میاری که ما بهت توجه کنیم .بوس هم خیلی وقته یاد گرفتی .البته صدا نداره فقط زبونت و می ذاری روی لپ طرف.
قربونت برم.
کم دعا کردی من نتونستم بیام پیشت .پس فردا می بینمت ان اشاالله. تا پس فردا سعی کن کارای جدید یاد بگیری نفس طلای عمه.


عمه
ساعت10:30---20 ارديبهشت 1393
یک ساعت مطلب نوشتم نشد ارسال کنم از بین رفتم.

عمه
ساعت13:54---18 ارديبهشت 1393
من هنوزم قهرم ها.

عمه
ساعت9:36---17 ارديبهشت 1393
خیلی نامردین .قهر قهر تا قیامت.دیگه اونجا نمیام .ده دقه تا من فاصله دارین ولی پیش من نمیاین.یادداشت می کنم.به اون آقاجون نامردت بگو اسمش و خط زدم.دیگه به من نگه آبجی.

عمه
ساعت9:44---16 ارديبهشت 1393
از روز دوشنبه به بعد من دیگه از دلتنگی تو بی تاب میشم و دعا میکنم زود جمعه شه ببینمت.این هفته علی آقا سرکاره دعاکن یه جور ی ردیف شه من بیام.که دلم برات تنگ شده.عمه فدات.

علی آقا
ساعت22:14---15 ارديبهشت 1393
بابا مطلب بذارید این عمه ات دق کرد.

عمه
ساعت10:04---6 ارديبهشت 1393
یک کار جدید که من دیروز اونجا بودم انجام می دادی اینه که: صدا در میاری و با دستت هی میزنی به دهنت .تازه جی جی هم میگی.دورت بگردم خوشمل<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(14).gif" width="18" height="18">

عمه
ساعت10:02---6 ارديبهشت 1393
الهی عمه کور شه .بمیرن کک ها که تو رو خوردن.نسلشون منقرض شه الهی.

m
ساعت17:27---3 ارديبهشت 1393
سلام.
چه پسر نازی
زنده باشه الهی

دوست داشتید به من هم سر بزنید!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات