تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر!
مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شکر
شوق شنيدن ريخت حتي گريه اش در من
لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر
من باغبان تازه کاري بودم اما او
يک غنچه زيبا و خندان شد،خدا را شکر
او آمد و باران رحمت با خودش آورد
گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر
سنگ صبورم،نور چشمم،ميوه قلبم
شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر
مادر شدن يک امتحان سخت وشيرين است
دلواپسي هايم دو چندان شد،خدا را شکر !!!
عزیز دلم تولدت مبارک .بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس
شب تولدت آقا جون احمد مهمون داشتن و ما هم باید اونجا میبودیم ولی تا ساعت 11 خودم رو رسوندم خونه وکیکت رو آماده کردم اگه خیلی تولدت کوچیکه ببخش من اینطوری بیشتر میپسندم بر عکس همه که فک میکنن تولدت واسم بی اهمیته که تشریفاتی نگرفتم باید اینو بدونی که چون خیلی واسم ارزشمندی اینطور تولد رو واست انتخاب کردم آخه واسه خودم تصوراتی دارم که خیلی واسم باارزشه به هیچکس هم نمیگم چون واسه همه بی ارزشه نگهش میدارم یه روز به خودت میگم .
راس ساعت 11 و 20 دقیقه همون لحظه ای که دنیا اومدی به جای تو شمعت رو فوت کردم و کلی آرزوهای بزرگ واست کردم.این هم عکس تولدت دوستت دارم ناناز ماما. ببین واسه خودت مردی شدی. ماشاءالله هزار ماشاءالله
نظرات شما عزیزان: